اَینَ السَبیل؟.. اَشرِق الیَّ بنورکَ...

تا در میان راه بیابم دیار را
تنها نشسته ، خسته ، پریشان و ناامید ،
چشمم به راه ، تا که ببینم سوار را
یک عمر خوانده ام "اَرِنِی الطَلعَهَ الرَشید... "
در خواب لااقل بده این افتخار را
انت الرسول ، اَنتَ اَمیر اِنـَّکَ الغَدیر ..
برگرد از حرا و بکش ذوالفقار را
کَم اَستَغیث "اینَ ؟ مَتی ؟ لَیتَ ... " سَیّدی !
پایان بده جدایی چشم انتظار را
+عکس از بچه های قلم
+ نوشته شده در سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 12:39 توسط باران
|
بسم الرب الشهدا و الصدیقین... 

